اضطرابهایی که در کودکان شایع است، چه نشانههایی دارد و آیا همه بچهها این ترسها و اضطرابها را تجربه خواهند کرد؟ در این زمینه با دکتر کتایون خوشابی، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان گفتگو کردهایم.
داشتن اضطراب تا چه حدی در کودکان طبیعی است؟
بهطور طبیعی اضطراب غریبگی در ٧ تا ٨ ماهگی در شیرخواران مشاهده میشود و
کودک حتی در آغوش مادر نسبت به وجود غریبهها عکسالعمل نشان میدهد. این
واکنش با گریه کردن، رو برگرداندن و فریاد زدن همراه است و معمولاً تا ١٣
تا ١٤ ماهگی ادامه پیدا میکند و طبیعی است. اضطراب دیگر در دوره
شیرخوارگی، اضطراب جدایی از مادر است که از ٩ ماهگی شروع میشود و تا ١٨
ماهگی ادامه دارد. این اضطراب بهگونهای است که وقتی مادر از فرزندش جدا
میشود، کودک تصور میکند برای همیشه او را ترک کرده و واکنش عاطفی نشان
میدهد و گریه میکند. کودک کمکم از ١٨ ماهگی متوجه میشود حضور نداشتن
مادر مبنی بر ترک کودک نیست و مادر بالاخره بازمیگردد. وقتی سن کودک بالا
میرود، با اولین جدایی از مادر و خانواده، اولین نشانههای اضطراب جدایی
در مهدکودک شکل میگیرد. با توجه به ویژگیهای شخصیتی کودکان این اضطراب
میتواند شدت داشته باشد.
بچههایی هم هستند که این اضطراب را نداشته باشند؟
در کودکانی که جزو کودکان راحت محسوب میشوند، معمولاً اضطراب جدایی کم
است، اصلاً وجود ندارد یا شدتش کمتر است و بعد از ٤-٣ روز کودک نسبت به
محیط جدید خو میگیرد و با آن سازگار میشود. در مورد کودکانی که دیرجوش و
معمولاً کمرو و خجالتی هستند و در شروع رابطه باید یخشان باز شود، زمان
بیشتری لازم است ( ٢ تا ٣ هفته).
در چه مواقعی والدین باید نسبت به اضطراب کودکشان نگران باشند؟
زمانی که کودک دچار اضطراب جدایی بیمارگونه میشود، باید به فکر درمان بود.
در حقیقت، شدت و تداوم علائم اضطراب در بچهها بیان میکند اضطراب بچه
طبیعی است یا نیاز به کمک دارد. اضطراب جدایی ممکن است در شروع مهدکودک یا
پیشدبستانی ایجاد شود و معمولاً با ترفندهای والدین یا اولیای مدرسه رفع
میشود و نیاز به درمان تخصصی ندارد. ولی در مواردی که این اضطراب جدایی حل
نشود، تداوم پیدا کند، شدید باشد و همکاری اولیای مدرسه و والدین تأثیر
نداشته باشد، کودک نیاز به مشاوره روانپزشکی، رفتاردرمانی یا دارو دارد.
آیا اضطرابهای شایع دوران کودکی اضطراب جدایی است؟
نه، یکی دیگر از انواع اضطرابهایی که بچهها تجربه میکنند، ترسهایی است
که در آنها شکل میگیرد. اصولاً تجربه ترس از ٣ سالگی آغاز میشود و کاملاً
طبیعی است، مثلاً بچه ٥/١ ساله به راحتی با حیوانات ارتباط برقرار و آنها
را لمس میکند، در حالی که از ٣ سالگی به بعد برخی بچهها در مواجهه با
حیوانات دچار ترس میشوند و خودشان را کنار میکشند. با مشاهده این رفتار،
خانواده تعجب میکند که چرا کودک این واکنش را تا حالا نشان نمیداده؟
مهمترین ترسهایی که کودکان در این سن تجربه میکنند، ترس از حیوانات،
تاریکی و تنهایی یا عروسکهای تنپوش است.
گاهی والدین با رفتارشان باعث تشدید این ترسها و اضطرابها در بچهها میشوند. رفتار درست در مواجهه با این اضطرابها چیست؟
در سنین کودکی توصیه نمیشود در مورد ترس با بچهها صحبت شود، مثلاً مدام
به بچه بگویند: «این حیوان که ترس ندارد... تاریکی که ترس ندارد...» صحبت
کردن در مورد ترسها باعث میشود کودک ترسش را از والدین مخفی کند و ماسک
شجاعت را در ظاهر به صورتش بزند. در این مواقع بهتر است والدین با کودک
احساس همدلی کنند و از تجربیات داشته و نداشتهشان بگویند. مثلا به او
بگویند: «من هم یک مدت مثل تو از تاریکی یا تنهایی میترسیدم.» و به کودک
این احساس را بدهند که در تجربه ترس تنها خودش حضور ندارد و پدر و مادرش هم
این تجربه را داشتهاند. این همدلی خیلی کمککننده است. همچنین وقتی سن
بچه کم است، پرت کردن حواسش در کنترل ترس به او کمک میکند. اگر بچهای ترس
از تاریکی یا تنهایی دستشویی رفتن دارد، مادر میتواند یک شعر کودکانه
برایش بخواند و با همراهی کودک به دستشویی بروند. یا اگر کودک از آسانسور
میترسد، زمانی که سوار آسانسور میشوند، با مادر شروع به شمردن طبقات
کنند. برخی کودکان هم ترس از تاریکی دارند. در این شرایط والدین میتوانند
با کودک در نورهای مختلف بازی کنند. قایمموشک بازی کردن به کنترل ترس
بچهها کمک میکند.