تعداد بازدید: ۱۸۵
کد خبر: ۱۹۸۸۶
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۷ - 2024 14 April

سند انجیرها و زمین‌ها را دادم دست بی‌بی.

- نگفتین اینا رو میخواین چکار بی‌بی؟

- بگم که آیِی یأس بوخونی؟

- آیه یأس چیه بی‌بی؟ خو میخواین چکار آخه؟

- ماخام بوفورشم برم شیراز اگه نِیخی ولی مَلی بییَری.

- شیراز برا چی آخه بی‌بی؟

- تا جون تو درشه، شروع کرد به امید خدا!

- وا! میگم خو شیراز برا چی بی‌بی؟

- هیطوری!

- چطوری؟

- وا!‌گلابی نَخِی بالِی سر من ویسی هی بری چه بری چه کنی‌یه! دلوم خواسه ماخام برم، بع!
- شغل جدید اونجا پیدا کردین بی‌بی؟

- نع!

- ارث چیزی بهتون رسیده؟

- نع!

- کسی منتظرتونه؟

- نع!

- وا!‌خو پس چرا میخواین شهرتونو ول کنین برین اونجا؟

- خاک عالم بشه تو سرِ تو! نه! بشه تو سرِ من! که با کی همخونه شدم، دختر! کوری؟ نیبینی زِنِگی کردن تو شیراز الان چقد کَلاس دره؟ هی طلعت که گوساله‌ام دَسُش نیدادن بچرونه، شیش ماهه رفته شیراز، وختی‌ام منه مینه یَی شیراز شیرازی می‌کنه که نگو... سوری رِ بری چه نیگی هی صُبی اَ اعظم شُنفتم رفته شیراز. اصن میفمی چی‌چیه گلاب، تو فقط اینجا مونّی که جلو پیشرفت منه بیگیری. بده من سندارِ یَی مشتری خوبی بری انجیرا پیدا شده ماخام بفروشم.
نفس عمیقی کشیدم.

- اجازه میدین من دو دقیقه حرف بزنم بی‌بی؟

- بنال.

- نوه طلعت خانوم رو می‌شناسین بی‌بی؟ اکرم...
- خوووو...

- همین چن روز پیش دیدمش، میگف مادربزرگش ینی طلعت خانوم روزی صد بار میگه کاش خونه و زندگیمو نفروخته بودم برم شیراز. میگه مادربزرگم ینی طلعت خانوم میگه خونه دسته گُلمو نی‌ریز فروختم اومدم شیراز حالا باید ماهی چن اجاره خونه بدم، نه خونه‌ای، نه چیزی!‌ میگه بچه‌هام که بخاطر اینکه راهش دوره ماه تا ماه نمیرن بهش یه سر بزنن. پیرزن مونده اونجا تنها و پشیمون، شایدم همین روزا جم کنه بیاد. اون سوری خانمم که رفته شیراز، شنیدم دو روز رفته عروسی و برگرده. نرفته بمونه که.
بی‌بی وا رفت...

- راس میگی گلابی؟

- دروغم چیه بی‌بی؟ میخواین بگم اکرم بیاد از خودش بپرسین. البته نه اینکه ساکن شیراز شدن بد باشه‌ها، ولی نه تو هر شرایطی نه برا همه. درست نمیگم بی‌بی؟

- خیل خو دیه اقد ورِ مفت نزن! ای سندام بُسون برو بذا تو کمد.
گلابتون

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها