تعداد بازدید: ۱۹۰
کد خبر: ۲۰۰۲۵
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 04 May
زبونُم لال، زبونُم لال
نویسنده : قربانتان غریب آشنا

هفته پیش با دوستانمان دسته‌جمعی رفته بودیم تارم زیر سنگ ترکیده!

همه تحصیل کرده بودیم و جویای کار! بحث کار و درآمد که شد، هر کدام از ما چشم‌اندازی از آرزوهایی که برای شغل و زندگی آینده‌اش داشت برای بقیه توضیح داد  و ترسیم کرد!

بیشتر دوستان دلشان می‌خواست مطابق با رشته‌ای که در آن تحصیل کرده‌اند کار پیدا کنند!

نوبت به من که رسید با فیس و افاده وصف‌ناپذیری نگاهی به جمع انداختم و متکبرانه از رشته تحصیلی‌ام به صورت خییییلی خاص تعریف کردم و از قصدم برای ادامه تحصیل در خارج از کشور خبر دادم و آرزو کردم با حمایت خانواده‌هایم در اینور آب و  آنور آب به بالاترین رتبه‌های علمی جهان دست پیدا کنم!!!

پچ پچ و ولوله آرامی بین دوستانم در گرفت و خیلی سریع سکوتی عجیب حاکم شد!

از اینکه همه را تحت تأثیر قرارداده بودم شوق و شعف وصف‌ناپذیری تمام وجودم را فراگرفت!
یکی از دوستان سکوت جمع را شکست و پرسید: منظورت از خانواده اینور و اونور آب چیه؟!

من دوباره بادی به غب غب انداختم و متکبرانه‌تر از سری قبل گفتم: عمه جانم با همسر و بچه‌هاش خارج از کشورن!
پدر و مادرم هم اینجا منو حمایت مالی میکنن!!!

بعد برای اینکه خودپسندی و نخوت خودم را در برابر جمع تکمیل کنم گوشی را به حالت بلندگو یا همان اسپیکر قرار دادم و با واتساپ به عمه‌ام زنگ زدم!  

بعد از سلام و احوال پرسی گفتم: عمه جان! من خیلی دوست دارم بیام اونجا زندگی کنم و درس بخونم!

عمه هم نه برداشت و نه گذاشت با لحنی بی‌احساس و  تحقیرآمیز گفت: 

عمه! با کدوم پول میخوای بیای خارج؟! بابات که توی همون کفش و لباس و خوراکتون مونده! کلی پیش من قرض داره و پس نداده! گیریم که بهت پول بده بیای اینجا؛ کسی رو داری بری پیشش؟!

صحبت عمه که به اینجا رسید، شلیک صدای خنده دوستان کوهنوردم در کشاکش صخره‌های بلند تارم پیچید و گمانم ترک سنگ ترکیده بزرگ‌تر شد!!!

روزی که سنگ ترکیده بیشتر ترکید!!!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها