دکتر محمدجواد ضمیری از جمله نیریزیهای فرهیختهای است که سالها در کشور استرالیا تحصیل و تدریس داشته و استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه بوده است. در یکی از روزهای تابستان برای مصاحبه با وی به شیراز میرویم و پای صحبتهایش مینشینیم.
قصد ماندن نداشتم
او متولد ٢٠ شهریور سال ١٣٢٧ خورشیدی است. ٥ سال اول دوره ابتدایی را در دبستان فرهمندی نیریز گذراند و سال ششم به دبستان بختگان رفت. چون به گفته خودش معلم آنجا زندهیاد حاج غلامحسین داوری و برای سال نهایی بهتر بود. ابوالقاسم فرهمند هم مدیر مدرسه بود.
پس از آن، دبیرستان شعله در سال ۱۳۳۹ خورشیدی شروع به کار کرد. دبیرستانی چند کلاسه که زندهیاد محمد فاتحی رئیس آن شده بود و در خانه آقانظر آزاد در کوچه بهار قرار داشت.
«من ٣ سال اول را آنجا بودم و دوران خوبی بود. سالهای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ را به دبیرستان فرهمندی رفتم. زندهیاد سیدمحمود طباطبایی مدیر آنجا بود و دبیران خیلی خوبی داشتیم که آن سال به نیریز آمدند؛ از جمله آقای شریفزاده، آقای علیخانی دبیر زیستشناسی و آقای بنیهاشمی دبیر شیمی که اهل اصفهان بود. دیپلم را که گرفتم، همان سال در دانشگاه پهلوی(شیراز کنونی)کنکور دادم و در رشته کشاورزی قبول شدم. »
محمدجواد در دانشگاه شاگرد اول شد. سپس با بورس وزارت علوم به استرالیا رفت تا ادامه تحصیل دهد. فوق لیسانس و دکترای فیزیولوژی را همان جا گرفت و یک سال هم دوره پسادکتری را گذراند. بعد از یک سال، در مرداد ماه سال ۱۳۵۹ به شیراز آمد.
«به ایران که آمدم، قصد ماندن نداشتم. میخواستم دو سه ماه بمانم و بعد به کانادا بروم. آنجا برایم یک دوره تحقیقاتی فراهم شده بود و میخواستم بروم و کار کنم. اما با دوران جنگ مصادف شد و همین جا ماندگار شدم. آن موقع دانشگاه استخدام نمیکرد و مدتی بیکار گشتم. به وزارتخانه هم که رفتم، گفتند به تخصص شما نیازی نداریم. کسانی که در ستاد انقلاب فرهنگی بودند، اطلاعات زیادی نداشتند و میگفتند این رشته به درد نمیخورد.»
تدریس و تحصیل تمامی ندارد
ضمیری آن زمان در دانشگاه شیراز رفت و آمد میکرد. به همین دلیل سال بعد از آن که دانشگاه بازگشایی شد، به او گفتند بیاید و تدریس کند. این شد که همین جا ماند و ۳۵ سال خدمت کرد. او از همان اول با عضویت در هیئت علمی دانشگاه، به عنوان استادیار استخدام شد و تا درجه استاد تمام پیش رفت.
ضمیری معتقد است تدریس و درس خواندن هیچ وقت تمامی ندارد. میگوید: «در کار دانشگاهی اگر کسی بداند که برای چه میرود و این کار را قلباً دوست داشته باشد، هیچ پایانی نخواهد داشت. یاد دادن همیشه هست و همیشه هستند کسانی که بخواهند آموزش ببینند. شما هم همیشه میتوانید این کار را انجام دهید؛ به شرطی که بتوانید خودتان را به روز نگه دارید.»
او معتقد است زندگیاش یک زندگی علمی پژوهشی بوده و از آن رضایت کامل دارد. همین حالا هم که بازنشسته شده، تقریباً هفتهای دو روز را به دانشکده میرود تا دانشجوهای دکترا رفع اشکال کنند؛ مسئلهای که باعث میشود بیشتر مطالعه کند. همچنین در کمیتههای دانشکده از جمله کمیته برنامهریزی آموزشی و پژوهشی به طور رسمی حضور دارد. غیر از آن، هفتهای یک بار به فرهنگستان علوم کشاورزی میرود و بعضی وقتها هم در دانشگاههای دیگر سخنرانی علمی ارائه میکند.
تألیف ١٤کتاب و صدها مقاله علمی
همسر وی طاهره فرهمند پزشک عمومی و فرزند مرحوم حاج محمود فرهمند است. ضمیری دو پسر دارد که یکی نیما متولد سال ١٣٦٣ است. او الآن در کانادا در رشته پزشکی تخصص داخلی گرفته و تا یک سال و نیم دیگر فوق تخصص قلبش تمام میشود. همسرش هم پزشک است و همان جا تخصص سرطان شناسی میخواند. هر دوی آنها پزشکی عمومیشان را با رتبه بالا در دانشگاه شیراز گرفتهاند.
پسر دوم وی هم آریا فوق لیسانس سازه از دانشگاه شیراز است. همسر او نیز در حال اخذ تخصص رادیولوژی است.
ضمیری حدود ۱۳ یا ۱۴ کتاب تألیف کرده که بیشتر آنها مربوط به رشته خودش میشود. بعضی کتابها را هم ترجمه کرده و حدود ۱۴۰ یا ۱۵۰ مقاله علمیاش در مجلات تخصصی داخلی و خارجی چاپ شده است. او همچنین حدود ٢٠٠ تا ٢٥٠ مقاله هم در کنفرانسهای علمی ارائه داده است.
این استاد دانشگاه به مشکلات نظام آموزشی اشاره میکند و میگوید: «ما تعداد زیادی فارغالتحصیل بیکار دانشگاهی داریم و این به خاطر این است که شرایطی را فراهم نکردهایم تا آنها را در جای خودش به کار گیریم. باید بگویم ما یک هرم آموزشی نامتجانس داریم. در یک هرم آموزشی نرمال، باید در پایینترین سطح کاردان زیاد داشته باشیم. در طبقه بالا که باریکتر میشود، کارشناس داشته باشیم و بالاتر از آن کارشناس ارشد که کمتر است، و در باریکترین جای هرم نیز دکترا.»
هرم آموزشی وارونه
به عقیده ضمیری، این هرم در آموزش ایران وارونه است؛ یعنی دیپلم و کاردانی کم میشود و هر چه بالاتر میرود، دکترا و کارشناسی ارشد زیاد میشود. او میگوید: «شما این تعداد نیرو را چطور میخواهید در جامعه جذب کنید و شرایط جامعه برای کسب آنها چگونه است؟»
وی راهکار خود را ارائه میدهد و میگوید: «یکی از راهکارهای جذب فارغالتحصیلان این است که اقتصاد ما در تمام شاخههای صنعت، اعم از کشاورزی، مهندسی و غیره فعال باشد. اگر اینها فعال بماند و هرم فارغالتحصیلان هم هرم متناسبی باشد، آن وقت است که امکان جذب افراد در جاهای خودش وجود دارد. اما ما این را به دلایل مختلف به هم ریختهایم؛ سیاستمدار از یک طرف مقصر است و نماینده مجلس هم از طرفی دیگر. نماینده میخواهد در شهرش چند دانشگاه تأسیس کند، قول داده حتماً فلان رشته را بیاورد و مدارک بالای فوق لیسانس و دکترا بدهد. از همه بدتر، دانشگاه آزاد است که بیشترین تغییر را در سیستم آموزشی داده و سعی نکرده افراد را درست آموزش دهد. بسیاری از افراد استعداد دریافت آموزش خوب را دارند؛ اما ما شرایط را برای یاد دادن خوب و تجربهآموزی خوب فراهم نکردهایم. در نتیجه تعدادی بیرون آمدهاند که کار بلد نیستند.»
به عقیده ضمیری، همین باعث شده خیلی از دانشجویان حاضر نشوند به دانشگاه آزاد بروند، هزینه کنند و در نهایت سواد زیادی نداشته باشند.
او میگوید: «در خیلی از دانشگاههای دنیا رشتهها را ۷۰ یا ۸۰ سال پشت سر هم درس نمیدهند. یکمرتبه میبینید نحوه آموزش آنها در دانشگاه تغییر کرده و به سمت زمینههای جدیدتری رفتهاند که با صنعت و شرایطشان متناسب است.»
همه میخواهند پزشک شوند
به بیان وی وقتی ایجاد دانشگاه دست سیاستمدار باشد، انتظاری بیش از این نمیتوان داشت. چرا که هیچ جا سیاستمداران در تأسیس دانشگاه و رشته دخالت ندارند. دخالت سیاست در آموزش عالی موجب شده تعداد معدودی هم که خوبند، کنار بکشند و حاضر نباشند به میدان بروند و نتیجه این سیاستهای غلط را به گردن خودشان بیندازند.
«در مملکت ما همیشه یک سری رشتهها مشتری بیشتری داشته و یکسری کمتر. درست مثل کاشت پیاز و سیبزمینی میماند؛ یک سال کم میکاریم و قیمتش بالا میرود، سال بعد همه میروند پیاز و سیبزمینی میکارند. سال بعد همه آن روی دستشان میماند و خراب میشود و دوباره سال بعد کم میکارند و قیمتش بالا میرود.»
ضمیری این را میگوید و میخندد. وی ادامه میدهد: «تعداد کسانی که در رشته ریاضی ثبتنام میکنند، به ۱۰ هزار نفر هم نمیرسد و ٨٠ درصد به تجربی میروند؛ چون همه میخواهند پزشک شوند.»