درمانگاه تأمین اجتماعی
دو انتقاد از درمانگاه تأمین اجتماعی داشتم. اول این که شیوه نوبتدهی در درمانگاه تأمین اجتماعی مناسب نیست و افراد کمسواد نمیتوانند تلفنی نوبت بگیرند. شاید در لحظهای که بیمار احتیاج به پزشک دارد، هیچ کس نباشد که برایش نوبت بگیرد. دوم این که مگر نباید پزشکان تا پایان ساعت اداری در درمانگاه باشند؟ یک کارگر که نمیتواند کارش را تعطیل کند؛ مجبور است ساعت یک به درمانگاه برود.
جوابیه قلمراد:
عاغا سخن از زبان ما میگویی. این حقیر پر تقصیر مجموعاً با تلفنهای ادارات و نوبتدهیِ تلفنی مشکل دارم. نه بنده، که خبر دارم قاطبه امت مظلوم مشکل دارند. آن قدیمها یک نفر یک تنه اپراتور تلفن اداره و حتی اداره کل بود و همه امور را رتق و فتق میکرد و هنوز نگفته بودی کارم فلان است و جمله را به آخر نرسانده بودی، به مسئول مربوطه ارجاع میداد و حتی با اربابان رجوع خوش و بش میکرد و مراوده داشت. الان به هر ادارهای زنگ میزنی آنقدر تو را در «داخلی مورد نظر» پاسکاری میکنند که دچار اختلال گیچگاهی مزمن میشوی.
شهرداری نیریز
سؤال:
روی سرعتکاههایی که با آسفالت درست میکنید، رنگ زرد بزنید تا از دور مشخص باشد.
جوابیه:
اتفاقاً این سرعتکاهها باید مخفی باشد تا آدمهای بیملاحظهای که در خیابانها ویراژ میدهند چهار بار بطور ناگهانی روی سرعتکاه بروند و عین کاه بالا بپرند و پایین بیایند و دل و رودهاشان تبدیل به سیراب شیردونی بشود و درس عبرت بگیرند و همیشه دیگر آرام برانند و کاری به سرعتکاه نداشته باشند. والله برای بعضی از اینها سرعتکاه که چه عرض کنیم باید سرعتکوه نصب کنیم.
سؤال:
جدول بولوار آزادی سمت خوابگاه دانشجویی تا میدان فضل کثیف و متعفن است. چرا رسیدگی نمیکنید؟
فضولی قلمراد:
اتفاقاً این بولوار خیلی درس دارد. من یک بار از آن مسیر رد شدم و در همان فضای متعفن و کثیف طبع شعرم گُل کرد و سرودم:
«آزادی
برای رسیدن به تو
هراسی از هوای متعفن استبداد ندارم
جایی که دانشجوها در خوابند
تنها میآیم»
اصلاً حسین پناهی اگه بود لُنگ مینداخت!
سؤال:
بخش خصوصی که در پارک معلم امکاناتی برای بازی بچهها راهاندازی کرده و موسیقیهای تند با صدای بلند پخش میکند، باعث سلب آرامش کسانی میشود که برای تفریح به پارک آمدهاند. لطفاً تذکر دهید.
جوابیه:
چند سال پیش شاهد بودیم که یکی از شهروندان که از صدای ناهنجار موسیقی به ستوه آمده بود بلند شد و رفت درِ گوش پیمانکار آن زمان چیزی گفت و برگشت. بلافاصله صدای موسیقی قطع و پیمانکار بساطش را جمع کرد و رفت.
خانوادهها تا آخر شب در سکوت آنجا ماندند. پیمانکار هم بعد از یک هفته قرارداد را لغو و از آنجا رفت.
از آن شهروند پرسیدیم:
- چه گفتی؟ آیا ناسزای ناموسی دادی؟
- نه بابا فقط بهش گفتم: ببخشید اگه آرامش ما مزاحم موسیقی شما میشه ما بریم خونه، شما راحت باشین. همین!! منم نمیدونم چرا رفت!!
شبکه بهداشت ودرمان
شبکه دامپزشکی
لطفاً روی قصابیها نظارت داشته باشید. برخی از آنها با گونی گوشت میآورند و تأییدیه ندارند.
جوابیه قلمراد:
بابا راست میگوید بنده خدا! گوشت کیلویی ١٢٠ هزار تومان را با گونی میآورند؟ حداقل با عزت و احترام حمل و نقل کنید.