جناب فرهمند که شایسته این نام بود، که به معنای عاقل، خردمند، دانا و دارای شوکت است، محیطی آرام و امن برای بچهها فراهم کرده بود و آموزگاران بزرگواری با ایشان همراهی میکردند. آقای صارمی، آقای سلیمی، آقای شیخائی و آقای داوری را در گوشه قلب خود جاوید نگه داشتهام.
در سالی که در این دبستان بودم، ندیدم که اختلافی رخ دهد، و یا دانشآموزی
تنبیه شود و یا از کلاس اخراج گردد. رفتار مدیر و آموزگاران چنان انسانی
بود که شاگرد به خود اجازه نمیداد که خدای نکرده در حضور آنها خطایی کند.
بچههای کلاس ششم در دو اتاق درس میخواندند. یکی را جناب شیخائی و دیگری
را جناب داوری تدریس میکرد. هر دو بزرگ مرد در کار خود ماهر بودند، و در
چگونگی تدریس و احوال دانشآموزان با هم مشورت میکردند.
روز اولی که وارد دبستان شدم آقای داوری در حیاط مدرسه بچهها را درس
میداد. با حالت بهت همراه شوق و ذوق در نیمکت آخر نشستم. بعد هم قرعهکشی
کردند تا شاگردان آقای شیخائی و آقای داوری از هم جدا شوند. بچههای
نیریزی ظاهراً به آقای داوری میل بیشتر داشتند در نتیجه نام هر کس به آقای
داوری میافتاد با خوشحالی بلند میشد و به کلاس میرفت و آنکه نامش در آن
کلاس نبود با اخم و ناراحتی از جایش میجنبید ولی من که نمیدانستم برای
چه باید خوشحال نباشم وقتی برای کلاس جناب شیخائی خوانده شدم با خوشحالی و
شادمان به سمت کلاس دویدم. این حرکت ناخواسته مورد توجه جناب شیخائی قرار
گرفت و خوشبهحالم شد.
روش تدریس آقای داوری و شیخائی، هم معلممحور بود و هم دانشآموز محور.
مثلاً آقای شیخائی در کلاس میز و نیمکتها را در دو ردیف مرتب کرد که خودش
بتواند در میان آنها حرکت کند و هر دو ردیف را زیرنظر داشتهباشد. بین
بچههای دو ردیف مسابقه میگذاشت و هر دو ردیف یک سرگروه داشت که سؤال طرح
میکرد و از بچههای ردیف دیگر امتحان میگرفت و آموزگار بر این کار ناظرِ
فعّال بود. آقای داوری که معلم آن کلاس بود معلم این کلاس هم بود و بچهها
از وجود ایشان خرسند و بهرهمند بودند. یکی از کارهای بسیار خوب، شرکت دادن
بچهها در جشنها و مراسم مذهبی بود. خوشآمدگویی به مدعوین، و خواندن
متنها و اشعار به بچهها محول میشد. معلمها تا آخرین روز که امتحان
پایانی بود، قدمبهقدم با بچهها بودند و از احوال آنها خبر داشتند.
آنچه از بختگان در ذهن شاگردانش مانده، خوبی است و خیر. خداوند بختگان را
رحمت کند و بر آنان که او را تا آخرین نفس همراهی کردند و بر آنان که رفتنش
را دیدند و صبر پیشه کردند، اجر عظیم عطا فرماید.
شاگرد زندهیاد بختگان
غلامرضا آراسته(*) - ١٦/٦/١٣٩٥
پینوشت:
*- دبیر بازنشسته دبیرستان تیزهوشان علامه حلی تهران