تعداد بازدید: ۵۵۴۵
کد خبر: ۵۶۸
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۰ - 2016 25 September
مرحوم دبستان بختگان در زمان حیات شریف خود در تربیت فرزندان نی‌ریز و آموختن سواد به آنها کوشش‌ها کرد. مدیر دبستان آقای فرهمند بود، که امضای شریفش را در پای کارنامه ششم به یادگار دارم.

جناب فرهمند که شایسته‌ این نام بود، که به معنای عاقل، خردمند، دانا و دارای شوکت است، محیطی آرام و امن برای بچه‌ها فراهم کرده بود و آموزگاران بزرگواری با ایشان همراهی می‌کردند. آقای صارمی، آقای سلیمی، آقای شیخائی و آقای داوری را در گوشه‌ قلب خود جاوید نگه داشته‌ام.


در سالی که در این دبستان بودم، ندیدم که اختلافی رخ دهد، و یا دانش‌آموزی تنبیه شود و یا از کلاس اخراج گردد. رفتار مدیر و آموزگاران چنان انسانی بود که شاگرد به خود اجازه نمی‌داد که خدای نکرده در حضور آنها خطایی کند.


بچه‌های کلاس ششم در دو اتاق درس می‌خواندند. یکی را جناب شیخائی و دیگری را جناب داوری تدریس می‌کرد. هر دو بزرگ مرد در کار خود ماهر بودند، و در چگونگی تدریس و احوال دانش‌آموزان با هم مشورت می‌کردند.


روز اولی که وارد دبستان شدم آقای داوری در حیاط مدرسه بچه‌ها را درس می‌داد. با حالت بهت همراه شوق و ذوق در نیمکت آخر نشستم. بعد هم قرعه‌کشی کردند تا شاگردان آقای شیخائی و آقای داوری از هم جدا شوند. بچه‌های نی‌ریزی ظاهراً به آقای داوری میل بیشتر داشتند در نتیجه نام هر کس به آقای داوری می‌افتاد با خوشحالی بلند می‌شد و به کلاس می‌رفت و آنکه نامش در آن کلاس نبود با اخم و ناراحتی از جایش می‌جنبید ولی من که نمی‌دانستم برای چه باید خوشحال نباشم وقتی برای کلاس جناب شیخائی خوانده‌ شدم با خوشحالی و شادمان به سمت کلاس دویدم. این حرکت ناخواسته مورد توجه جناب شیخائی قرار گرفت و خوش‌به‌حالم شد.


روش تدریس آقای داوری و شیخائی، هم معلم‌محور بود و هم دانش‌آموز محور.  مثلاً آقای شیخائی در کلاس میز و نیمکت‌ها را در دو ردیف مرتب کرد که خودش بتواند در میان آن‌ها حرکت کند و هر دو ردیف را زیرنظر داشته‌باشد. بین بچه‌های دو ردیف مسابقه می‌گذاشت و هر دو ردیف یک سرگروه داشت که سؤال طرح می‌کرد و از بچه‌های ردیف دیگر امتحان می‌گرفت و آموزگار بر این کار ناظرِ فعّال بود. آقای داوری که معلم آن کلاس بود معلم این کلاس هم بود و بچه‌ها از وجود ایشان خرسند و بهره‌مند بودند. یکی از کارهای بسیار خوب، شرکت دادن بچه‌ها در جشن‌ها و مراسم مذهبی ‌بود. خوش‌آمدگویی به مدعوین، و خواندن متن‌ها و اشعار به بچه‌ها محول می‌شد. معلم‌ها تا آخرین روز که امتحان پایانی بود، قدم‌به‌قدم با بچه‌ها بودند و از احوال آ‌ن‌ها خبر داشتند.


آنچه از بختگان در ذهن شاگردانش مانده‌، خوبی است و خیر. خداوند بختگان را رحمت کند و بر آنان که او را تا آخرین نفس همراهی کردند و بر آنان که رفتنش را دیدند و صبر پیشه کردند، اجر عظیم عطا فرماید.


شاگرد زنده‌یاد بختگان


غلامرضا آراسته(*) - ١٦/٦/١٣٩٥

پی‌نوشت:
*- دبیر بازنشسته دبیرستان تیزهوشان علامه حلی تهران

 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها