تعداد بازدید: ۱۰۰۵
کد خبر: ۵۳۷۷
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۸ - 2018 11 November
زبونُم لال، زبونُم لال

دوستم می‌گفت یک پدربزرگ دارد که خیلی ثروتمند است! به حدی که می‌تواند همه فامیل را صاحبخانه کند و برایشان توی بانکها سپرده بگذارد به گونه‌ای که تا آخر عمر نه نیاز به کار کردن داشته باشند و نه نیاز مالی پیدا کنند!


منتهی این پدر بزرگ دوستم آنطور که خودش می‌گفت خیلی خسیس است! هر وقت هم کسی به او می‌گوید چرا کمی دست و دل باز نیستی و به ما هم کمک نمی‌کنی می‌گوید: باباجونی هر چی هست برای خودتونه! من که با خودم نمیبرم توی گور!


حالا فرزندان و نوه‌ها و نبیره‌های این پدر بزرگ تا کی صبر کنند تا لحظه موعود برسد و اموال پدرشان را تقسیم کنند الله اعلم! اصلاً شاید خدا به این پیرمرد عمر ١٢٠ ساله داد! آیا بچه‌هایش باید تا آن زمان در فقر و نداری دست و پا بزنند؟! 


خلاصه دوستم می‌گفت یک روز تلفن‌های خانه ما و بقیه فامیل به صدا در آمد و یک نفر از پشت خط گفت ما پدربزرگ شما را گروگان گرفته‌ایم باید ٥٠ میلیون بدهید تا آزادش کنیم!


عمه شوکتم به گروگان‌گیر گفته بود: واویلاااا... ٥٠ میلیون؟! مگر ترامپ را گروگان گرفته‌اید؟! من اگر ٥٠ میلیون داشتم می‌رفتم چند تا دیسک کمرم را عمل می‌کردم و شهریه دانشگاه دخترم را می‌پرداختم!


عمو فضل‌الله به گروگان‌گیر گفته بود: بگی ٥٠ میلیون ریال هم ندارم به‌خدا! بابام عمر خودشو کرده! من اگه ٥٠ میلیون پول داشتم می‌دادم به عیال برای جهاز دخترم خرت و پرت بخره!
ولی پدرم چیزی به گروگانگیر گفته بود که بنده خدا گروگانگیره زده بود زیر گریه و پدربزرگم را مجانی آزاد کرده بود!


بعد هم که پدربزرگم آزاد شد تحت تأثیر همان حرف پدرم که گویا گروگانگیر به پدر بزرگم گفته بود، تمام مال و اموالش را جلو جلو قبل از مرگش بین بچه‌هایش تقسیم کرد!


همه خیلی خوشحال بودند و از پدرم خیلی تشکر کردند! ولی هیچ‌کس نمی‌دانست پدرم به گروگانگیر چه گفته که اینقدر اثرگذار بوده! نه خودش  و نه پدربزرگم در این باره چیزی نمی‌گفتند. تا این که یک شب که به دیدن پدربزرگم رفته بودم ماجرای حرف پدرم و آزادی‌اش را پرسیدم و خیلی اصرار کردم تا بگوید. 


بالاخره راضی شد. اشک توی چشمانش حلقه زد و گفت: پدرت به گروگانگیر گفته بود ما هیچ پولی نداریم! اگر امکان دارد او را بکش! چون بعد از مرگش مال و اموالش را تقسیم می‌کنیم و همگی پولدار می‌شویم و سهم تو را هم می‌دهیم! 


بابا بزرگم آهی کشید و گفت: بابات به گروگانگیر گفته بود اگر او را بکشی خودم ١٠ میلیون می‌گذارم روی ٥٠ میلیون و به تو می‌دهم! نامرد!
قربانتان غریب آشنا

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها