/ مگر میشود زن بود و طلا دوست نداشت؟
/ دو تا بچهام طلاهای اصلی زندگیام هستند!
/ حس خوبی به طلا و بدلیجات ندارم
/ طلا برای آدم شأن و شخصیت نمیآورد!
/ طلای بدل، جای طلای اصل را نمیگیرد اما جلوی جاریها و خواهرشوهرم دشمنکورکن است!
/ همسران بعضی از طلافروشان مشتری سرویس نقره هستند
/ در طول روز چهار پنج تا مشتری عروس و داماد داریم که از سبکهای زرد استفاده میکنند
همه چیز هم که گران شود، طلا و دلار چیز دیگریست... حتی اگر قصد خرید آن را هم نداشته باشی، مدام قیمت آن را چِک میکنی و از بالا رفتن و پایین آمدن نرخ آن حرف میزنی؛ خصوصاً طلا، چیزی که اکثر خانمها علاقهی فراوانی به آن دارند...
این روزها اما با گرانشدن قیمت طلا، برخی مردم برای حفظ ظاهر هم که شده، به بدلیجات رو آوردهاند...
در همین مورد گپ و گفتی با خانمها و فروشندگان بدلیجات انجام دادیم که میخوانید:
خانم جعفرزاده ٢٣ ساله از کسانی است که از طلا بیشتر به چشم پسانداز نگاه میکند تا وسیلهای تزئینی.
میگوید: هیچ دلیل خاصی برای استفاده ندارم. اهل کلاسگذاشتن و این چیزها هم نیستم. به بدلیجات هم علاقه ندارم و برایم هم مهم نیست که مردم بدانند طلایم بدل است یا اصل. مگر من به خاطر مردم زندگی میکنم؟
خانم س. م ٣٧ ساله که دلِ پُری دارد میگوید: مگر میشود زن بود و طلا دوست نداشت؟ معلوم است که خیلی دوست دارم. طلا زینت زن است. البته بدل تنها به زیبایی کمک میکند ولی طلا هم زیبایی است و هم پسانداز.
ادامه میدهد: این آرزو به دلم مانده که همسرم برایم یک بار طلا که هیچی، یک کادوی کوچک بخرد. حتی زمان عقد و عروسیامان هم برایم طلا نخرید و اگر گوشواره و دو تا النگویی که پدرم برایم خریده بود، نبودند، کلاً سر و دستم جلوی فک و فامیل خالی میماند. شوهرم میگفت الان ندارم و بعد زیر پایت را طلا فرش میکنم اما به قولش که عمل نکرد، نکرد؛ الان هم سر و گوشش کلی میجنبد و تا به حال چند بار مُچش را گرفتهام... این را هم بگویم که با وجودی که خیلی طلا دوست دارم، اما فکر میکنم دو تا بچهام طلاهای اصلیِ زندگیام هستند.
فیرزوه زمانینژاد از کسانی است که خیلی کم از طلا استفاده می کند.
میگوید: با وجود اینکه در خانه طلا دارم ولی اصلاً استفاده نمیکنم؛ نهایت در حد یک عروسی، آن هم به اصرار زیاد مادرم.
ادامه میدهد: بارها پیش آمده با اصرار مادرم پوشیدهام و نرسیده به عروسی آنها را بیرون آوردهام، کلاً حس خوبی به طلا و بدلیجات ندارم.
با وجود اینکه طلا و بدلیجات دوست ندارد میگوید: با این حال اگر همسر آیندهام وضعیت مالی خوبی نداشته باشد، حاضر نیستم سرویس بدل بیندازم. به یک سرویس طلای اصل کوچک قانعم اما بدل نه!
محبوبه بنان ٣٣ ساله، هر چند به طلا علاقهی زیادی دارد اما میگوید: طلا برای آدم شأن و شخصیت نمیآورد و برایم مهم نیست دور و برم طلا باشد یا نه! البته ما زنها ذاتاً طلادوست هستیم، به طوری که حتی اگر نتوانیم طلا بخریم، مدام قیمت آن را چِک میکنیم.
با وجود اینکه همه طلاهایش را برای خرید خانهاشان فروخته میگوید: اصلاً حس خوبی نسبت به بدل ندارم و برای همین حتی به سمت آن نمیروم. ترجیح میدهم طلا و زیورآلات نداشته باشم تا مردم بفهمند مثلاً گردنبندی که به گردنم آویز شده، بدل است.
هـ ٢٩ ساله از کسانی است که خیلی خیلی طلا دوست دارد.
در مورد اینکه حاضر است از بدلیجات به جای طلا استفاده کند یا نه، میگوید:
معلوم است که حاضر نمیشوم. به نظرم خیلی مسخره است و یک طوری دارم خودم را گول میزنم. به نظر شما از دید مردم مسخره نیست؟ والا مسخره است عروس در شب عروسیاش سرویس بدل بیندازد. اتفاقاً قبل از عروسیامان یک بار شوهرم به شوخی پیشنهاد داد که خیلی خیلی به من برخورد و سر همین موضوع خیلی بحث کردیم. خوب به آدم برمیخورد، مثل این میماند که من جهیزیه دست دوم ببرم خانه شوهرم؛ آنها خوش شان میآید؟
سهیلا نوشاد از کسان دیگری است که طلا دارد اما استفاده نمیکند.
میگوید: طلا خیلی دوست دارم اما شاید به خاطر امنیت آن باشد که استفاده نمیکنم. هرکس یک طوری است دیگر. مثلاً خواهر خودم اصلاً طلا دوست ندارد و به هیچوجه از طلا استفاده نمیکند. بدل هم که دیگر اصلاً. به نظرم استفاده از بدلیجات یک طوری پول الکی خرجکردن است. ترجیح میدهم یا نداشته باشم، یا اگر هم داشته باشم، واقعی باشد.
ش. خانم ٣٥ سالهای است که خیلی طلا دوست دارد اما به قول خودش ندارد که بپوشد.
دستش را جلو میآورد و سه چهار تا النگوی توی دستش را نشانم میدهد.
میگوید: بین خودمان بماند، اما اینها بدلند و به جز مادرم کسی نمیداند. به نظر من که خیلی با طلا تفاوت ندارد، حتی چند نفر که دیدند اصلاً تشخیص ندادند.
ادامه میدهد: درست است که جای طلای اصلی را نمیگیرد اما جلوی جاریها و خواهرشوهرم دشمنکورکن که هست! این النگوها روی هم رفته ١٢٠ هزار تومان هم نشده اما به نظر من کار چهار تا النگوی ٥-٤ میلیونی را انجام میدهد.
خانم مختاری ٦٣ ساله در مورد طلا میگوید:
٦ تا النگو دارم که مال ١٥ سال جلوتر است. آن موقع طلا گرمی ١٧ هزار تومان بود و هر لنگهاش را گرفتم ١٠٠ هزار تومان. دو تا انگشترم را هم بچههایم پول گذاشتند روی هم برای روز مادر برایم خریدند. یکیاش را ٢٥ هزار تومان و آن یکی را ٣٠ هزار تومان. خدا را شکر که تا طلا ارزان بود، پسر و دخترم رفتند خانه بخت، وگرنه الان که نمیشود طلا خرید. بدل هم که از همان دور معلوم میشود بدل است ولی با این وجود خیلی از همسایهها و اقواممان را دیدهام که در این گرانی، بدل خریدهاند و انداختهاند.
او که حاضر نیست، دخترش در شب عروسی از سرویس بدل استفاده کند میگوید: با یک سرویس خیلی کوچک و ریز هم موافقم اما با طلای بدل نه، چون مایه آبروریزی است! حتی یکی از اقواممان بود که برای دخترش سرویس بدل آوردند، درحالی که آنها چیزی نمیدانستند. بعد از عروسی که این موضوع را فهمیدند، سر این قضیه طوری دو خانواده با هم طوری مشکل پیدا کردند که همین موضوع باعث جداییاشان شد.
کاظم زردشت مغازه نقره و بدلیجاتی دارد. او که چندین سال است در این رسته کار میکند میگوید: از وقتی قیمت طلا گران شده، خرید مردم خیلی بهتر شده. البته از زمانی که دلار بالا رفته، قیمت نقره هم بسیار افزایش داشته. قبلاً ما هر گرم نقره را ١٢٥٠٠ تومان میفروختیم اما الان هر گرم نقره ٢٨ هزار تومان شده است. قیمت بدل هم دقیقاً دو برابر شده است.
او که بیشتر بر خرید نقره تأکید دارد میگوید: با توجه به اینکه نقره خرید و فروش میشود و بدلیجات نه، من فکرم میکنم خرید نقره خیلی بیشتر به سود مشتری است. همچنین نقره مانند طلای سفید است و در هیچ صورتی رنگ آن تغییر نمیکند. شاید باور نکنید اما حتی برخی از طلافروشان مشتری من هستند و همسرانشان از سرویسهای نقره، به جای طلا در مراسمشان استفاده میکنند. به طور مثال یک سرویس نقره را میخرند یک میلیون و دویست هزار تومان، در حالی که طلای آن ٢٠٠-١٥٠ میلیون تومان است و هیچ تفاوتی هم با هم ندارد.
یکی از سرویسهایش را میگذارد جلویم و میگوید: ببینید این هم یک مدل سرویس از نوع برنج است. از نوع شیرهای آبی که در خانهها وجود دارد. این نوع بدل هم حدود ١٤٠ هزار تومان قیمت میشود و رنگ آن ثابت است اما خب دیگر قابلیت فروش ندارد.
آقای زردشت با تأکید بر اینکه کیفیت نقرههای ایران در حال حاضر خیلی بهتر شده ادامه میدهد: قبلاً نقرههای ایران اصلاً با نقرههای تایلندی و ایتالیایی قابلمقایسه نبود اما الان اگر نگوییم در آن حد، اما واقعاً خیلی خیلی بهتر شده است که البته تفاوتقیمت چندانی هم با نقرههای خارجی ندارند.
حامد پلنگافکن ٧ سال است که مغازه نقره و بدلیجات دارد.
او میگوید: طلا که چه عرض کنم، با این اوضاع بدِ اقتصادی و گرانشدن اجناس، مردم حتی نقره هم نمیتوانند بخرند و اکثر افراد به بدلیجات رو آوردهاند. الان قیمت یک انگشتر نقره ٤٠-١٣ هزار تومان است، در حالیکه بدل آن ٢٥-٢٠ هزار تومان بیشتر نمیشود. البته همهی سرویسهای بدلیجاتی هم آنطور که مردم فکر میکنند بد نیست، ما خودمان سرویسهایگرانقیمت طرح طلا را با کارت گارانتی به مشتری میدهیم تا بتوانند پس از مدتی آن را تعویض کنند.
پلنگافکن میگوید: بیشتر مشتریهایمان از اقشار کمدرآمدند؛ کسانی که دوست دارند در اوج بیپولی چیزی از بقیه کم نداشته باشند. حتی در طول روز چهار پنج تا مشتری عروس و داماد داریم که از سبکهای زرد استفاده میکنند و کلی هم دعایمان میکنند. البته این را هم بگویم که بدلیجات ایرانی که مردم ایران آن را به نام رودگُل میشناسند خیلی زود خراب میشود اما بدلیجات خارجی نه خرابی دارند و نه حساسیت، و این اجناس هم به طور مستقیم از چین و ترکیه وارد میشود. البته مدتی است جنسهای بدلیجات اصلاً وارد نمیشود و قیمتها نیز رو به افزایش است.