بیبی پلاستیک تخمه و پفک و چیپسها را گذاشت جلویش و تکیه داد به دیوار...
نگاهی به بیبی کردم...
- اینا کجا بودن بیبی؟ از صب تا حالا من دارم میگم دلم هوس یه چیز شور کرده اصلن به رو خودتون نمیارینا...
بیبی همانطور که پاهایش را دراز میکرد گفت:
- کیسهی رو دلِ تو که دمِ دقه هوس یَی چی میکنه! دلُت هوس یی چی شوری کرده پوشو نمک بخور! دیرو اینا رِ اسدم قامو کردم بری امشو. تو هزار تا سوراخ سُنبه گُذُشتم تا چیش تو نفته مث موش بیری سراغوشون...
ساکت شدم که دوباره ادامه داد:
- الان ساعت ده و بیس دقه هه، تا ده و نیم هر فیلم و سریالی میخی نیگا کنی نیگا کن که بعدش من میخوام بزنم شبکه سه!
کنترل تلویزیون را گرفتم توی دستم.
- آخه بیبی تو ده دقه چه فیلم و سریالی میشه نیگا کرد؟ فقط میشه دو تا آگهی بازرگانی دید...
بیبی کنترل را از دستم کشید بیرون...
- خیلِ خو... مزه نریز گلابی، میفمی خو من برنامه نوده با هیچی عوض نیکنم!
- بیبی جون بهتون برنخورهها، ولی شما چی از فوتبال سردرمیارین آخه؟ بعدشم مگه نمیدونین برنامه نود یکی دو هفتهاس پخش نمیشه؟
بیبی همانطور که اخمهایش توی هم بود گفت:
- من سردرنیارم، مشموسی خو سر درمییَره، آدم بویه اهل همه چی باشه. نه مث تو ببو باشه که وختی تو یَی جَمیه یَی بحثی پیش اومد حرفی بری گفتن نداشته باشه!
- خیل خب بیبی جون، ولی گمون نکنم نود این هفته هم پخش بشهها... توروخدا بذارین فیلممونو نگاه کنیم.
- ووووووی، مرغ پر بیشی دختر. تازه ساعت یازده رُب کمه، ده دقه دندون رو جیگر بذار، میه میشه پخش نشه؟! میفمی الان چن تا جوون مث من نِشِسن پوی تلویزیون منتظر عادلن؟!
دستم را به طرف تخمهها دراز کردم که بیبی محکم زد پشت دستم...
- هووووووی... تیرناحق بخوری، میه نگفتم به اینا دس نزن؟
- چرا اینطوری میکنین بیبی؟ خو دارین میخورین، بوش بلند شده، هوس کردم...
بیبی نگاهی به من انداخت...
- خیلی هوس کردی، نه؟
- بله بیبی...
- بیا ننه، من خو دَنونی بری تخمک خوردن نَدَرم، من نمکشونه میمکم بعد تو بخور!
******
ساعت ١١ بود. خیز برداشتم برای کنترل تلویزیون که بیبی با یک نگاه جانانه مرا سر جایم نشاند...
- بیبی توروخدا بذارین کانالو عوض کنم. گفتم که نود پخش نمیشه.
- دختر میه شهر هرته که پخش نشه؟ ای خو دیه فیلم و موسیقی و تیارت نیس که بیان جلوشه بیگیرن، دختر کله پتینیام خو توش نیس!
- درسته بیبی، ولی یه سری حرفا توش زده میشه که به مذاق بعضیا خوش نمیاد!
- چیچی بعضیا؟!
- مذاق بیبی جون، مذاق، یعنی بعضیا خوششون نمیاد یه سری حقایق فوتبال گفته بشه!
- هی کارا رِ میکنن که هیچی نیشیم نه! خو حرف حقِّ بویه بزنی. نیشه خو خفهخون بیگیری هر که هر کاری دلُش خواس بکنه. هینا مملکته به باد دادن. والله بَ خدا!!
- بیبی جون داری حرفای سیاسی میزنیا...
- خو پکیدم از بس هیچی نگفتم... یَی پفکی رفتم اِسَدم چار تومن، میه چه خبره؟ نصف بیشتریشم خو باده!
- الان پفک چه ربطی به فوتبال داره بیبی؟
- هیچی! تو چه میفمی خنگول!
همانطور که تخمههای توی دهانش را درمیآورد و جلوی من میگذاشت گفتم:
- یه ربع به ١٢ شد بیبی، به نظرتون هنوزم پخش میشه؟
- نه ننه، بعدُشم میگن چرا مردم سریالِی اووَریِ نیگا میکنن. اصلن ولُش کن. عشق سیاه و سفید کدوم کانال میذاشت ننه؟
گلابتون