/ توانستیم در این شرکت برای اولین بار طرحی را که تا پیش از این در کشورهایی مثل کره و ژاپن ساخته میشد، بسازیم
/ در این چند سال به واسطه توانایی خودم سر کار بودم، نه آشنایی با کسی و پارتیبازی
/ در نیریز کروم، نیکل و آهن که عناصر اصلی فولاد ضد زنگ هستند، از معادن استخراج میشود،
ولی در ایران کارخانه تولید فولاد ضدزنگ نداریم.
شاید آن روزها، همان موقع که ١٢-١٠ سال بیشتر نداشت و پشت نیمکتهای چوبی مدرسه چاهمهکی درس میخواند، هیچوقت فکرش را نمیکرد که روزی به عنوان سرپرست طراحی مهندسی شرکت سانتیگراد شیراز انتخاب و در آنجا مشغول کار شود.
احسان بیگی برای رسیدن به جایی که الان هست، خیلی تلاش کرده و فراز و فرود زیادی را از سر گذرانده است.
او که ٢٨ ساله و دارای مدرک فوقلیسانس مهندسیمکانیک است، میگوید: ابتدایی و راهنمایی را در روستای چاهمهکی، دبیرستان را در مدرسه شهید مدنی نیریز، لیسانس را در دانشگاه علوم دریایی چابهار و فوقلیسانس را در دانشگاه علم و صنعت تهران درس خواندم. در زمان انتخابرشته کارشناسی خیلی دوست داشتم بورسیه شرکت نفت شوم. دانشگاه چابهار هم یکی از دانشگاههایی بود که بورسیه شرکت نفت میکرد، به همین خاطر رشته کشتیسازی دانشگاه چابهار را انتخاب کردم؛ اما غافل از اینکه کد رشته کشتیسازی بورسیه شرکت نفت با کد رشته کشتیسازی عادی این دانشگاه تفاوت داشت و من ندانسته کد کشتیسازی عادی را انتخاب کرده و به اجبار در این رشته مشغول تحصیل شدم. البته یک بار هم برای رفتن به دانشگاه مالکاشتر اصفهان انتقالی گرفتم ولی بعد به دلایلی انصراف دادم.
نفسی تازه میکند و ادامه میدهد:
اکنون نیز در شرکت سانتیگراد شیراز مشغول کارم. آگهی استخدام این شرکت را در اینترنت دیدم، رزومه فرستادم و جذب شدم. این شرکت در زمینه تهویهصنعتی، تهویه ایستگاههای مترو، نساجی، تجهیزات پتروشیمی، پالایشگاه و... فعالیت میکند. ما توانستیم در این شرکت برای اولین بار طرح دریچههای کنترل گاز صنایع پتروشیمی را که تا پیش از این در کشورهایی مثل کره و ژاپن ساخته میشد، اجرا کنیم و برای اولین بار از مرحله طراحی تا ساخت آن را خودمان انجام دهیم. این تجهیزات در حال حاضر در پتروشیمی بوشهر نیز نصب و راهاندازی شده است.
در مورد این طرح بیشتر توضیح میدهد و میگوید:
نام این دستگاه، دمپر ولو و از جنس اینکونل است که قابلیت تحمل دمای بالای ١٢٠٠ درجه سانتیگراد را دارد.
در مورد اینکه چرا شیراز را برای کارکردن انتخاب کرده میگوید: خوب شرایط کاری برای ما در نیریز فراهم نبود. دو سالی تهران بودم و سه سالی هم میشود که ساکن شیرازم.
یادی هم از معلمهایش میکند...
آقایان صابران دبیر فیزیک، مهدیپور دبیر شیمی، اکتسابی مدیر دبیرستان شهید مدنی، حمیدرضا آزادی معلم ریاضی دوران راهنمایی و خانم صاحبجلال هم معلم ابتداییامان بود.
به دیگر موفقیتهایش نیز اشارهای میکند:
در زمان تحصیل در رشته کارشناسی، یک شناور هوشمند و کنترل از راه دور ساختم که در کشور رتبه سوم را به دست آورد. این شناور هوشمند در چند نمایشگاه دستاورد دانشگاه هم به نمایش گذاشته شد. در مورد طرح دمپر ولو هم از صدا و سیما آمدند و گزارش تهیه کردند که در اخبار سراسری هم پخش شد و تا به حال چند سفارش هم داشتهایم. در کنار اینها تابه حال چندین مقاله کنفرانسی و ISI هم داشتهام که در مجلات داخلی و خارجی به چاپ رسیدهاند.
وی رمز موفقیت خود را حمایتهای پدر، مادر، همسر و همچنین پشتکار خودش میداند و میگوید:
من در تمام مقاطع تحصیلی شاگرد اول بودم. در کنار اینها یک سری شرایط باید فراهم باشد تا فرد به چیزی که میخواهد برسد و شاید اگر حمایتهای خانوادهام نبود، این شرایط برای من فراهم نمیشد. در این چند سال به واسطه توانایی خودم سر کار بودم، نه آشنایی با کسی و پارتیبازی. الان هم معتقدم میتوانم شیراز یا هر جای دیگری که بخواهم کار کنم.
در مورد اینکه به خارج از کشور هم فکر میکند یا نه میگوید:
در زمانی که در دانشگاه علم و صنعت درس میخواندم به فکر کار و ادامه تحصیل در آلمان بودم، اما به دلیل وابستگی شدید من به خانواده و خانواده به من، کلاً منصرف شدم.
برنامه این جوان موفق برای آینده این است:
در حال حاضر به دنبال کسب تجربه هستم تا بتوانم کسب و کاری برای خودم در آینده داشته باشم.
او راه رونق اقتصادی ایران را حمایت از کالای داخلی میداند و میگوید:
حمایت از تولید داخل، جلوگیری از واردات بیرویه کالاهای خارجی، ایجاد اتاق فکر در کارخانجاتی که باید دائماً به فکر ارتقاء کیفیت محصول باشند و در نهایت سرمایهگذاری جهت احداث صنایع مادر، از راههای رونق اقتصادی ایران است. چه بسا که در همین نیریز خودمان، کروم، نیکل، آهن و... که عناصر اصلی فولاد ضد زنگ هستند، از معادن استخراج میشوند، ولی در ایران کارخانه تولید فولاد ضد زنگ نداریم که بتوانیم به درستی از آنها استفاده کنیم.
توصیه بیگی به خانوادهها و معلمها این است:
به نظر من خیلی از خانوادهها هوای فرزندانشان را بیش از حد دارند. گاهی دلسوزی بیش از حد باعث میشود بچه از آن طرف بام بیفتد.
ضربالمثل معروفی است که میگوید جور استاد به ز مِهر پدر! گاهی واقعاً سختگیری معلم لازم است. زمان ما اصلاً کتابهای گامبهگام و حل تمرین نبود اما الان والدین با این کتابها کار خود را راحت و تلاش و کوشش را از بچههایشان میگیرند. من خودم حتی یک ساعت کلاس آموزش نرمافزار نرفتم اما به چندین نرمافزار طراحی و تحلیل در سطح حرفهای مسلط هستم. پولی برای کلاس و یادگرفتن ندادم و همه با پشتکار خودم بود.
از آن طرف برخی از معلمها هم درست به وظایفشان عمل نمیکنند. استادی که در ساعت مقرر درس نمیدهد، معلمی که از کلاسش میزند و انرژی لازم را برای دانشآموز نمیگذارد و فقط رفع تکلیف میکند، خوب این یک نوع خیانت به دانشآموزان و حتی کشور است.