تعداد بازدید: ۳۲۰۵
کد خبر: ۴۴۷۳
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۲ - 2018 17 April

/    دمپختک گوجه سوخته دخترم نگار که ١٢ سال بیشتر ندارد را می خورم و به خانواده‌ام افتخار می‌کنم.
/     روزهای نداری که مجبور بودم خودم و فرزندانم نان خشک بخوریم را فراموش نمی‌کنم 

متولد سال ٦٥ است. در ١٣ سالگی پای سفره عقد می‌نشیند. دو دختر و یک پسر ١,٥ ساله نتیجه ازدواج او با مردی است که طی چند سال اخیر به‌علت برخی مشکلات در زندان به سر می‌برد و این زن جوان مجبور است هم نان‌آور خانه باشد و هم به خوبی نقش مادری را ایفا کند. «زینب سریعی» به رغم تمامی مشکلات و سختی‌هایی که متحمل شده با پشتکار و عزت نفس توانسته به یکی از بهترین کارآفرینان منطقه تبدیل شود، به طوری‌که امروزه یکی از بزرگترین کارآفرینان مطرح کشور در اغلب سخنرانی‌ها این بانوی کاشمری را مثال می‌زنند.


١٦ سال سختی
همسر این زن از سال ٩١ به‌علت مشکلاتی زندانی شده و این اتفاق باعث می‌شود با دو دخترش به مشهد برود. او می‌گوید: آنقدر زندگی برایم سخت شده بود که تحت پوشش یک خیریه قرار گرفتم. برای تأمین هزینه‌های زندگی مجبور بودم در خانه مردم آشپزی کنم.


او در مشهد تنها در یک اتاق ١٢ متری زندگی می‌کرد و مجبور بود برای گرفتن غذا از ساعت پنج صبح  به خیریه‌ای که تحت پوشش آن بود برود و روی پله‌ها بنشیند تا اولین نفری باشد که بتواند غذا و یا لباس و مایحتاج دیگرش را بگیرد.


سریعی که تنها در هفته دو روز آن هم غذای مانده دانشجویان را از خیریه می‌گرفت، می‌گوید: وقتی در سطل غذا را بر می‌داشتم به دلیل  بوی بدی که داشت قابل استفاده نبود به همین دلیل در برگشت به خانه با اشک و گریه غذا را به سطل زباله می‌ریختم.


سریعی بیان می‌کند: برای تأمین مخارج زندگی، حتی دختر هفت ساله‌ام سینی لواشک را در خانه همسایه‌ها می‌برد و آنها را به ١٠٠ تومان می‌فروخت و دلش خوش بود که برای خرج زندگی‌مان پولی بگیرد.


 وی که هنگام بیان خاطرات و سختی‌های زندگی‌اش، بغض گلویش را گرفته، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و ادامه می‌دهد: تحت پوشش کمیته امداد هستم اما سال گذشته وقتی برای گرفتن وام به این نهاد مراجعه کرده و برای اشتغال درخواست ١٥ میلیون تومان کردم با سختگیری‌های بسیاری مواجه شدم و به دلیل اینکه همسرم در زندان بود هیچ وامی به من اختصاص نیافت. در تابلوی اعلانات اداره برگه‌ای نصب بود با این مضمون که به افراد تحت پوشش وام می‌دهند و من هم این برگه را جدا و به سراغ مدیر اداره رفتم، اما ایشان بر سرم فریاد زد که با چه اجازه‌ای این برگه را جدا کرده‌ام.


وی که به سختی توانست با کمک یکی از کارکنان آن اداره هفت میلیون تومان وام بگیرد، می‌گوید: تمام این وام را برای خرید کشمش هزینه کردم و توانستم با کمک یکی از کارآفرینان کشوری به نام علیرضا نبی که تمام توفیقات به دست آمده‌ام را مدیون این شخص می‌دانم به فروش برسانم.


سرمایه ٧٠ هزار تومانی
به ٧ میلیون تومان رسید
وی که تحصیلات‌اش دیپلم ناقص امور اداری است و به دلیل مشکلاتی نتوانسته ادامه تحصیل بدهد، می‌گوید: سرمایه اولیه من ٧٠ هزار تومان بود که با آن کشمش آفتابی خریدم و در بسته بندی‌های کوچک در مشهد به فروش رساندم. پس از آمدن به کاشمر یک روز که تلویزیون نگاه می‌کردم یکی از سخنرانی‌های آقای نبی یکی از کارآفرینان کشور را دیدم. این سخنرانی مرا تحت تأثیر قرار داد و از همان زمان زندگی‌ام تغییر کرد و تصمیم گرفتم به جای کار کردن برای دیگران برای خودم کار کنم.


وی اظهار می‌کند: از همان زمان و با سرمایه اندکی که داشتم کار بسته‌بندی و فروش خشکبار را آغاز کردم.


سریعی که اکنون سه سال است کار خرید و فروش کشمش، شیره انگور و آبغوره را آغاز کرده بیان می‌کند: از استان یزد نان خشک را می‌گیریم و در کاشمر و مشهد به فروش می‌رسانم و از این شهر هر چه باشد برای فروش به شهرهای دیگر می‌برم.


وی با بیان اینکه کشمش بهترین فروش را به نسبت دیگر محصولات دارد، ادامه می‌دهد: هرچند مردم استان یزد شیره انگور را نمی‌شناختند و با خاصیت‌های آن آشنا نبودند اما با چاپ کارت‌هایی، خواص این شیره را در استان یزد، شهرستان میبد و اردکان معرفی کردم و امروز سفارش‌های بسیاری از این استان دارم.


این بانوی موفق کارآفرین که تمامی این بازاریابی‌ها را به تنهایی انجام داده، می‌گوید: با پسر کوچکم که یک و نیم سال بیشتر ندارد به سنگان خواف می‌روم و آبنبات رنگی می‌خرم و با انجام بسته‌بندی مناسب، آن‌ها را به مغازه‌داران می‌فروشم.


سریعی که تاکنون در این مسیر چندین بار طعم شکست را چشیده اما هیچ‌گاه ناامید نشده و ادامه داده است، اظهار می‌کند: برای تأمین مخارج زندگی کارگری کرده‌ام در فصل برداشت انگور، انگور بازکنی رفته‌ام، لوبیا جمع کرده‌ام و هیچ‌گاه کار برایم عار نبوده است.


وی می‌گوید: با همه این مشکلات و سختی‌ها اما وقتی از سرکار می‌آیم و دمپختک گوجه سوخته دخترم نگار که ١٢ سال بیشتر ندارد را می خورم به خانواده‌ام افتخار می‌کنم.


زینب با بیان این‌که این کارش نه تنها لطمه‌ای به مادر بودن و وظیفه اصلی‌ام در خانه نزده بلکه دخترهایم کمک کارم هستند، ادامه می‌دهد: دخترم نگار از درس و استراحت خود می‌زند و در بسته‌بندی کشمش کمکم می‌کند این کارهای فرزندانم برای من بسیار ارزش دارد.


گله از کم‌لطفی مسئولان
وی که برای گسترش کارش چندین بار به بانک‌ها مراجعه کرده اما به دلیل مشکلی که شوهرش داشته هیچ کس حاضر نیست ضامنش شود، بیان می‌کند: با تمامی نامهربانی‌های مسئولان تاکنون توانسته‌ام برای تعداد اندکی اشتغال‌زایی ایجاد کنم.


سریعی که از مسئولان تنها انتظار حمایت دارد،  اظهار می‌کند: نباید به خاطر همسر، خانواده سرزنش شود و عذاب بکشد بلکه مسئولان باید به توانایی خود فرد نگاه کنند.


وی که معتقد است اگر حمایت شود از توانایی‌های بسیاری برخوردار است، عنوان می‌کند: هیچ وقت بانوان فکر نکنند با تحت پوشش قرار گرفتن بهزیستی و یا کمیته امداد مشکلاتشان حل می‌شود بلکه خود باید بلند شوند و تصمیم بر تغییر بگیرند.


آرزوی داشتن کارگاه بسته‌بندی خشکبار
این بانوی کارآفرین کاشمری ادامه می‌دهد: من به خودم و بچه‌هایم قول داده‌ام  روزی یک کارخانه یا واحد تولیدی خشکبار راه‌اندازی کنم و مطمئن باشید که روزی این اتفاق خواهد افتاد.
وی که معتقد است، هرکس می‌تواند کارآفرین شود به شرط آنکه بخواهد، می‌گوید: من خواستم و شد هرکس دیگری هم هدف داشته باشد می‌تواند موفق باشد.


وی که اکنون کار بسته‌بندی را در خانه انجام می‌دهد، اضافه می‌کند: از فروش امسالم بسیار راضی هستم.


 سریعی با بیان این‌که از هم‌اکنون چشم انتظار بهار و تابستان هستم که محصولات این فصل را بسته‌بندی کرده و به فروش برسانم، بیان می‌کند: هم‌اکنون برای محصولات فصل بهار تبلیغات می‌کنم که بتوانم پس از بسته‌بندی آن‌ها را به موقع به فروش برسانم.


وی با تقدیر از همیاری خانواده‌اش به خصوص نگار، نیایش و ابوالفضل که برای سرپا نگه داشتن زندگی، سختی‌ها و زحمات بسیاری را دوشادوش مادرشان کشیده‌اند، می‌گوید: روزهای نداری که مجبور بودم خودم و فرزندانم نان خشک بخوریم را فراموش نمی‌کنم  و خدا را شاکرم که با  لطف او امروز وضعیتم بهبود یافته است.


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها