شعری از بچههای انجمن شعر طنز شیراز
پس از طی کردن یک درد جانکاه
به خوابی خوش فرو رفتم شبانگاه
در آن رؤیا بدیدم در بهشتم
شدم مسرور از این سرنوشتم
دو صد حوری همه خندان و دلشاد
همه قدها مثال برج میلاد
نشستم تا شدم غرق تماشا
گرفتم بوسه با کل مزایا
نوای تار و دف از دور و نزدیک
صدای هایده، اندی و مارتیک
یکی بگذاشت من را در کف دست
دگر مالید پشتم با دو تا شست
پماد خارجی از جنس اعلا
بمالیدند از پایین به بالا
سپس جامی شراب ارغوانی
دو تا سیخ کباب و تکه نانی
به روی آن چنان مردان لوطی
همه با هم زدیم پپسی قوطی
پس از آن شد کمی حالم دگرگون
کمر دردم ولی گردید افزون
شدم بیدار و چون دیده گشودم
دو بوسه از رخ یارم ربودم
به او گفتم تو حوری بهشتی
در این دنیا برایم سرنوشتی
همیشه چونکه بودی یار و یاور
نگهدار تو باشد حی داور
نظر شما
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
قشنگ بود. ولی نکته های منشوری هم زیاد داشت!
نظر شما