تعداد بازدید: ۲۹۰
کد خبر: ۱۱۸۷۲
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۸ - 2022 15 January
شهر هرت
ماجراهای من و بی‌بی
هوشنگ همانطور که کنار پدرش نشسته بود، نیم‌نگاهی به من و سپس بی‌بی انداخت...

- بی‌بی برات نگفتم از خونِی سامان، نگو خونه بوگو کاخ، بوگو قصر، چار تا خواب داشت به چه بزرگی، دوبلکس... حموم دسشوییش از اتاق پذیرایی ما باکلاس‌تر... واااااای مبلاشون، مبلاشون خو دیه هیچی نگو، انگا نِشسه بودی رو پرِ قو...

بی‌‌بی بدون اینکه جواب هوشنگ را بدهد رو کرد به عمو  و گفت:
- ننه یونس حالِ خودوت چیطوره؟ کمرُت بیتر شد؟

هنوز عمو چیزی نگفته بود که هوشنگ دوباره رشته‌ کلام را به دست گرفت...

- بی‌بی حالا خونشون هیچی، اَ ماشیناشون براتون بگم، چار نفرن، سه تا ماشین دارن. ماشینا! نه مثِ ای لگنِ ما که اَ شیش ماه سال، چار ماهُش تو تمیرگاهه، از ای ماشین شاسی‌بلندا که وختی میشینی توش انگار می‌شینی تو هواپیما!   از اونا...

بی‌بی دوباره چشم از هوشنگ گرفت و نگاهش را سُر داد سمت عمو...

- یونس، نگفتی ننه، رفتی دکتر؟ کمرُت بیتر شد؟

- خوبم ننه، دکتر...
عمو خواست ادامه دهد که دوباره هوشنگ پرید توی حرفش...

- بی‌بی از خوراکیای تو خونشون براتون بگم... چن مدل میوه، شیرینی، تنقلات... به خدا به اینا میگن زندگیا، عشق دنیا رو همینا میکنن...

‌بی‌بی چشم‌غره‌ای به هوشنگ رفت و این بار دلش طاقت نیاورد...

- هوشنگ چن دقه ننه زبون به دَهَن بیگیر بینم بُوات چی‌چی میگه...
رو کرد به عمو...

- خو ننه می‌گفتی، دکتر گف کمردردُت بری چی‌چیه؟
عمو چایش را سرکشید...

- چی بگم ننه؟ می‌گفت بری کار سنگینه، میگف بری کار زیادیه!

بی‌بی آمد حرفی بزند که دوباره هوشنگ مهلت حرف زدن را از او گرفت...

- ها دیه! ماخاسی نگه؟ آخه ایَم شغله تو داری بابا؟ نه کلاسی داره، نه پول توشه، نه نون... والا بچای مردم باباشون براشون چی که نخره نیس، مسافرت، ای وَر  او ور... مام...

این بار هوشنگ هنوز حرفش تمام نشده بود که عمو از جایش بلند شد... 
- ننه، من یه کاری درم، بیتره برم... خدافظ...

هنوز عمو درست و حسابی در را نبسته بود که بی‌بی با عصا افتاد به جان هوشنگ... هوشنگ حالتی دفاعی به خود گرفت...

- ای بابا، چرا میزنی بی‌بی؟

- چرا میزنی و مرض، چرا میزنی و درد بی‌درمون، بیس سالُت شده هنو عقل تو کَلَت نامده، نِشسی ای حرفارِ میزنی که بُواته شرمنده کنی؟ خاک تو سرُت! تو هنو با ای قدِ درازُت پول تو کیسته اَ بوات میسونی بعد طلبکارُشی؟ بدبخت پسرُم که با ای کمر دردیش دره صب تا شو بری شما جون میکَنه! حالا ای عوض دسُت درد نکنه هه؟ اَی تف تو روت!

- بی‌بی من که چیزی نگفتم که...

- دیه ماخاسی چی‌چی بیگی بچه؟ ها؟ دیه ماخاسی چی‌چی بیگی؟ بوات بیشتر ای نتونس پول دربییَره، تو ای کاره بکن که صب زبون بچت سرُت دراز نواشه!
گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها